حرفهای یک مسافر |
بدون اینکه عمدی در کار باشه! بدون اینکه بدونیم! گاهی بدون اینکه بخواهیم... "همسفریم" مقصد این سفر طولانیِ کوتاه کجاست؟ همسفریم توی سفری که گاهی اونقدر توش غرق میشیم که یادمون میره تو سفریم. گاهی یادمون میره در گذریم و "عمر سفر کوتاهه". یادمون میره همه سختیهای سفر وقتی که تموم بشه خاطره ست. اینهمه حرف و حدیث، اینهمه دغدغه، اینهمه حرفای صدمن یه غاز برای چیه؟ اینهمه عجله و بدو بدو، اینهمه آرزوهای دست نیافتنی برای چیه؟ آخه کی تا حالا سفری رفته که سراسر لذت باشه و شادی؟ کی تا حالا تلاش کرده که هتلی که فقط یه بار توش اقامت داره رو بخره؟ کی شنیدید کسی گاوصندوق بخره برای اتاقی که چند روزی بیشتر مهمونش نیست و دیگه معلوم نیست تو اون اتاق ... باید بریم! بریم به وطن اصلیمون و همه مون همسفریم!!! چرا قدر همدیگه رو ندونیم؟ چرا بخاطر یه اشتباه بخاطر یه کلمه یه نگاه یه نیت که از اصل و اساسش خبر نداریم سفر رو به کام خودمون تلخ کنیم؟ [ شنبه 92/11/19 ] [ 4:31 عصر ] [ همسفر ]
[ نظر ]
|