حرفهای یک مسافر |
خواستم شکوه کنم، به دلم بدآمد یادم افتاد کسی هست که خواهد آمد حتم دارم کلماتش همه باران هستند حرفهایش به دل انگیزی قرآن هستند عطر هرگل چو مسیح از نفسش می بارد چه شبی می شود آن شب که علم بردارد.... [ جمعه 92/9/29 ] [ 3:1 عصر ] [ همسفر ]
[ نظر ]
|